top of page

بینش‌های آریا‌میترا بر پرده

سینما، در والاترین جایگاه خود، هنری عینی است؛
همچون سروده های مولانا یا افسون موسیقی ایرانی
فیلم راستین جادوست، چرا که تنها سرگرم نمی‌کند؛ دگرگون می‌سازد
دل را می‌نوازد و جان را بیدار می‌کند

دیدارهای مینوی بر پرده

در رازآیین‌های کهن، تئاتر نمایش نبود؛ آیینِ آغازگری بود. در راه آریا‌میترا، نقاب‌ها و بازی‌های مینوی جان می‌گرفتند؛ شعله‌های هفت‌گانه در تن آدمی حلول می‌کردند، و تصویرهای زنده، آموزه‌ها را چون آتش در دل‌ها می‌نشاندند. آنچه روزگاری بر صحنه، در پرتو فروغ و نگاه انجمن آشکار می‌شد، اکنون در سیمای رسانه‌ای نو زنده می‌گردد: سینما.

فیلم و پردهٔ نقره‌ای، تئاتر نوین رازآموزی است. هر اثر نه برای سرگرمی، که برای سِیر دادن است؛ برای بردن جان به سرزمین اسطوره، برای پرده‌برداری از رازهای فراموش‌شده، و برای افروختن آتش دگرگونی. بدین‌سان، راه آریا‌میترا، رسالت دیرین خویش را در پیکری نو ادامه می‌دهد: راهبری، بیداری، و یادآوری آزادی و آتشی که در ژرفای جان می‌سوزد

a_vast_dimly_lit_ancient_amphitheater_carved_from_stone_half_in_ruin_half_glowing_with_tim

نقشهٔ ممنوعه
راه آریا ‌میترا

🔥 آیا ما در زندان زندگی می‌کنیم؟
آیا فریب خورده‌ایم، کنترل شده‌ایم به‌دست خدایانی حسود که از آنچه ما می‌توانستیم بشویم، از جوهر ذات ما، هراس داشتند؟

شاید اسطوره‌های باستان تنها افسانه نباشند، بلکه نقشه‌ راهی ممنوعه باشند؟
نقشه‌ راههایی به سوی رهایی و آگاهی٫ نقشه راههایی که خدایان نمی خواستند ما به آنها دست یابیم

در سراسر جهان، سه افسانه بارها و بارها تکرار شده اند.
خدایانی که بر ضد انسانیت شوریدند.
قهرمانان آزاده ای که آتش و دانش را برای انسان ها به ارمغان آوردند.
و میوه‌ی ممنوعه، بیداری‌ای که همواره با آن مقابله شد.

از سومر و عدن تا پرومته، میترا و سوما در وداها — این‌ها تنها اسطوره نیستند.
آن‌ها پاره‌هایی از نقشه‌ راهی ممنوعه‌اند.
مسیری پنهان، در هم شکسته، و در لا به لای پرده‌ی شعر و ویرانه‌ها مستور
و این راه، راه آریامیترا، اکنون دوباره زنده میشود تا عصر شیرِان آزاده و دلاور را آغاز کند:
عصر آزادی، شجاعت، و بیدار

bottom of page