شعلهٔ ششم: پیر / مهرگان
دیدهٔ خورشیدگون
روشنایی آنگاه پدید میآید که گوهر بر شخصیت فرمان براند
" گورجیف"
شعلهٔ ششم: روشنبین آنکه در پرتو خورشید جان میدرخشد
سیاره: خورشید
عنصر: آتش
کهننمون: روشنگر / بینابین / خودِ تابان
نماد: سیمرغ، تاج، خورشیدگرد
پوشش / رنگ: آبیِ تیره / زرین
دستگاه موسیقی: همایون / ماهور
مرحله در میترائیسم : خورشید / میترا
مرحله در کیمیاگری: والایش / سول (خورشیدی)
سپهر هرمسی: سپهر ششم / روشنایی
تطبیق در سلوک صوفیانه: تجلّی (دیدِ مینوی، روشنایی دل)
فرکانس: ۱۷۴ هرتز / ۴۳۲ هرتز
(ریشهداری و همسویی با آهنگ کیهانی)


آیین آغاز
شعلهٔ ششم «پیر / مهرگان» است؛ سالخوردۀ بینا، راهنمای فروغ.
این مرحله جایگاه روشنایی خورشیدی است؛ جایی که جوینده از زهدان ماهگونِ پریبانو سر برمیآورد و در آتش سوزان خورشید، روشنی، بینش و دگرگونی را در جان و تن میگیرد
بر فراز او سیمرغ بال میگشاید؛ پرندهٔ اسطورهای خرد و جاودانگی که در پرتو آتش میدرخشد. تاج و خورشیدگرد پدیدار میشوند؛ نه بهعنوان نشان فرمانروایی زمینی، بلکه بهعنوان رمز شهریار درونی، بیداری هویت و بینش نو. اینجاست که خویشِ تابان زاده میشود: بیهراس، خلاق و فروزان
در کیمیا این مرحله «والایش / سول» است؛ جایی که ماده به روان برکشیده میشود و روان در کالبد جلوه مییابد. در میترائیسم این جایگاه «هلیودروموس» است؛ خورشیددَو، آنکه فروغ میترا را در پهنهٔ کیهان میگرداند. در سلوک صوفیانه، این مقام «تجلّی» است؛ روشنایی ناگهانی دل در دید مینوی.
رنگهای این شعله آبی ژرف و زریناند؛ همچون شبی که به سپیدهدم می رسد. نغمههای آن در همایون و ماهور جریان دارند؛ مقامهایی باشکوه که فر، گشایش و روشنی جاودانه را برمیانگیزند. فرکانسهای آن ۱۷۴ هرتز (شفا، بنیاد و استواری) و ۴۳۲ هرتز (همآوایی کیهانی) است؛ که رهرو را هم با نیروی زمینی و هم با توازن مینوی
.هماهنگ میسازد
آیینِ این شعله خلسهٔ بینشی است؛ گشودن چشم سوم. در این جا جوینده درمییابد خورشیدی که در آسمان میجُست،
.از آغاز در درونش میسوخته
در این مرحله درهای پنهان کیهان درون گشوده میشوند؛ دروازههای ستارهای در بدن باز میگردند و نیروهای فراحسی بیدار میشوند. دید فراتر از مرئی گسترش مییابد، دریافت به جهانهای دیگر میرسد و راهرو قادر به سفر در راههای کیهانی ست؛ آنکه میان سپهرها میپوید به راهبری خورشید درون
راهرفتن در این شعله یعنی پیکریافت بینای فروزان؛
تاج داری در آتش، همراه با خرد سیمرغ، و درخشش همچون خورشیدی زنده و تابان در جهان



